English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4147 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
acupunctuate U با سوزن سوراخ کردن سوزن فروکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acupuncture U روش چینی بی حس سازی بوسیلهء فروکردن سوزن در بدن
to prick at something U بچیزی سوزن یا تیغ زدن چیزیرا کمی سوراخ کردن
the eye of the needle U سوراخ سوزن
eyeing U گوشوارهای سوراخ سوزن
eyeing U دهانه سوراخ سوزن
eye U دهانه سوراخ سوزن
eyes U دهانه سوراخ سوزن
eyes U گوشوارهای سوراخ سوزن
eying U دهانه سوراخ سوزن
eying U گوشوارهای سوراخ سوزن
eye U گوشوارهای سوراخ سوزن
reeve U ازتنگنا یا جای باریکی گذشتن نخ را از سوراخ سوزن گذراندن
needle point U سر سوزن سوزن دوزی
erasable U قطعه حافظه فقط خواندنی که توسط ولتاژ اعمال شده به سوزن نوشتن آن برنامه ریزی است و داده بهاین سوزن نوشتن اعمال میشود وتوسعه اشعه مافوق بنفش پاک میشود
needled U با سوزن تزریق کردن
needles U سوزن دوزی کردن
needle U سوزن دوزی کردن
needling U سوزن دوزی کردن
needle U با سوزن تزریق کردن
needling U با سوزن تزریق کردن
needles U با سوزن تزریق کردن
needled U سوزن دوزی کردن
staple U سوزن [حرف ] یو شکل [برای محکم کردن سیمی به دیوار]
needle U سوزن
bards U سوزن
needled U سوزن
needleful U یک سوزن نخ
bard U سوزن
needles U سوزن
styluses U سوزن
stilus U سوزن
stylus U سوزن
needling U سوزن
styli U سوزن
switch point U سوزن
housewives U سوزن دان
darning neddle U سوزن رفوگری
vga U - سوزن یا پورت
housewife U سوزن دان
touch needle U سوزن محک
test point U سوزن ازمایشی
darning needle U سوزن رفوگری
core nail U سوزن هسته
firing pin U سوزن ماشه
pinned U ورودی با سه سوزن
sailmaker's needle U سوزن چادردوزی
sew U سوزن کاری
switches U سوزن دوراهی
firing pin U سوزن اتش
switched U سوزن دوراهی
switch U سوزن دوراهی
injects U سوزن زدن
drilling pipe U سوزن حفاری
staple U سوزن منگنه
needles U سوزن پیکاپ
work basket U سبد سوزن و نخ
pricked U خراش سوزن
prick U خراش سوزن
work baskets U سبد سوزن و نخ
needling U سوزن پیکاپ
packing needle U سوزن جوالدوزی
pricking U خراش سوزن
pricks U خراش سوزن
pinning U ورودی با سه سوزن
inject U سوزن زدن
needle point U نوک سوزن
injected U سوزن زدن
pin U ورودی با سه سوزن
injecting U سوزن زدن
acicular U سوزن وار
whisker U سوزن بلور
catwhisker U سوزن بلور
pointsman U سوزن بان
needle U سوزن پیکاپ
aciform U بشکل سوزن
needled U سوزن پیکاپ
belonephebia U سوزن هراسی
aciculate U سوزن وار
gate U سوزن اتصال به یک FET
needle lace U کار سوزن دوزی
needle book U سوزن دان کتابی
drop on U سوزن دوراهی خط اهن
dog spike U سوزن نوک گیر
needlework U کار سوزن دوزی
needle test of vicat U ازمایش با سوزن ویکا
gates U سوزن اتصال به یک FET
vaccine point U سوزن ابله کوبی
firing pin U سوزن قفل اتش
gas inlet valve needle U سوزن شیرورودی بنزین
A sharp knife (pin , needle) U چاقو (سوزن ) تیر
hypo U سوزن تزریق زیر جلدی
palm and needle U کفه چرمی ملوانی و سوزن
needles U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needling U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
needle U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
There is no room to throw a needle . <proverb> U جاى سوزن انداختن نیست .
switchman U سوزن بان راه اهن
firing pin U سوزن گلنگدن اسلحه اتشی
needled U سوزن سرنگ وگرامافون و غیره
tone arm U الت سوزن نگهدار گرامافون
needleful U نخی که یکبار درته سوزن میکنند
etui U جعبهء کوچک زینتی سوزن نخ و دکمه
hyodermic needle U سوزن امپول یا تزریق زیر جلدی
hypodermic U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
jack U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
hypodermics U سوزن مخصوص تزریق زیر جلد
jacks U ورودی ای که از یک سوزن تشکیل شده باشد
prickling U احساس سوزن سوزنی یا تیغ تیغی
center fire U اتش درنتیجه ضربه سوزن یاچخماق به مرکز فشنگ
needle work U سوزن دوزی [برای تزئین حاشیه و یا طرح فرش]
pinout U شرح محل سوزن ها در مدار مجتمع به همراه کار و سیگنال آنها
socket [سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند]
sockets U سوراخی که سوزن یا ورودی وارد میشود تا اتصال الکتریکی برقرار کند
embriodery U [آراستن و زینت دادن زمینه فرش به کمک سوزن کاری و گلدوزی]
isoclinal line U خطی که در روی نقشه بوسیله ان جاهایی که تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است
needles U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needling U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needle U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
needled U سوزن نازک آهنی روی چاپگر matrix-dot که یکی از نقاط را چاپ می گیرد
isoclinic line U خطی بر روی نقشه که بوسیله ان نقاطی که درانجاها تمایل سوزن مغناطیسی یکسان است نشان داده میشود
pin U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinned U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
pinning U قطعه الکترونیکی که مستقیما جایگین دیگری میشود چون ترکیب سوزن ها یکسان است و سیگنالهای یکسانی را حمل می کنند
drill extractor U التی که مته حفاری شکسته رااز سوزن حفاری جدا میکند
to strain at a gnat U ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
DB connector U اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
fancy work U سوزن دوزی ذوقی یاتفننی کارهای ذوقی
printhead U 1-ردیف سوزن ها در چاپگر matrial-dot که حروف را به صورت مجموعهای از نقاط ایجاد میکند. 2-حالت فلزی یک حرف که برای چاپ حرف روی کاغذ در ریبون جوهری فشار داده شده است
electrically U قطعه حافظه فقط خواندنی که مختوای آن با اعمال ولتاژ خاص به سوزن نوشتن فایل برنامه ریزی است و توسط نور یا ولتاژ مخصوص قابل پاک شدن است
BNC connector U متصل کننده فلزی استوانهای شکل با هسته مسی که در انتهای کابل Coaxial قرار دارد و برای اتصال کابل ها به هم اسفاده میشود و با فشار دادن و چرخاندن استوانه فلزی دور دو سوزن قفل کنند و و صل میشود
to pink out leather U چرم را برای زیبایی سوراخ سوراخ کردن
perforation U عمل سوراخ کردن ایجاد سوراخ
breach U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breaches U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached U سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
pinkest U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pinker U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
pink U سوراخ سوراخ کردن یا بریدن
thirl U سوراخ سوراخ کردن دریدن
cancellate U سوراخ سوراخ سوراخ سوراخ کردن
pierce U فروکردن
jam U فروکردن
jammed U فروکردن
pierces U فروکردن
to beat into U فروکردن
jams U فروکردن
submergible U قابل فروکردن در اب
engrain U مخمرکردن فروکردن
riddles U سوراخ سوراخ کردن
riddle U سوراخ سوراخ کردن
ingraft U در جسم چیزی فروکردن
to mug up U به زور در مغز خود فروکردن
to poke at any thing U چوب یا چیزدیگر در چیزی فروکردن
to ram a thing intoa person U چیزیرا بزور تکراردرمغز کسی فروکردن
engrain U درجسم چیزی فروکردن خورد دادن
centers U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centre U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centered U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
center U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
centred U سوراخ مرکزی که با سوراخ کد گذاری روی نوار پانچ شده در یک امتداد قرار دارند
clair-voie U [پرچین با دیواره های مشبک که سوراخ سوراخ است.]
dilly bag U کیف دستی یا کیسه سوراخ سوراخ زنانه
pricks U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
pricked U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
pricking U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
prick U خلیدن باچیز نوک تیز فروکردن خراش دادن
float stone U سنگ اجرسای یکجورسنگ سوراخ سوراخ
fenestration U چیزی که سوراخ سوراخ یاروزنه داراست
sights U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
sight U سوراخ روشنی رسان سوراخ دید
gruyere cheese U پنیر سوراخ سوراخ سوئیسی
foraminate U ثقبه دار سوراخ سوراخ
gore U سوراخ کردن
gored U سوراخ کردن
gores U سوراخ کردن
bore U سوراخ کردن
goring U سوراخ کردن
incising U سوراخ کردن
stab U سوراخ کردن
stabbed U سوراخ کردن
bores U سوراخ کردن
boring U سوراخ کردن
perforate U سوراخ کردن
perforates U سوراخ کردن
perforating U سوراخ کردن
pierces U سوراخ کردن
pierce U سوراخ کردن
stabs U سوراخ کردن
broaches U سوراخ کردن
pools U سوراخ کردن
steek U سوراخ کردن
to poke a hole in any thing U سوراخ کردن
punches U سوراخ کردن
scuttling U سوراخ کردن
scuttles U سوراخ کردن
scuttled U سوراخ کردن
scuttle U سوراخ کردن
to break open U سوراخ کردن
to set abroach U سوراخ کردن
pooled U سوراخ کردن
Recent search history Forum search
1Potential
1strong
1To be capable of quoting
1set the record straight
1Arousing
1pedal pamping
1construed
1این نوشته(پرسش خود را ارسال کنید) درست روی بخشی که فرمان جست وجو می دهد می افتد و مانع پیدا کردن معنای کلمات می شود. چه باید کرد
1meaning of taking law
1Open the "Wind Farm" subsystem and in the Timer blocks labeled "Wind1" and "Wind2", Wind3" temporarily disable the changes of wind speed by multiplying the "Time(s)" vector by 100.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com